بهارین نوشت: هرکس مانند ما عقاید و عقاید افرادی چون محمد فضلی، بیژن عبدالکریمی و محمود سریع القلم را بشناسد سخنان آنان را می خواند و دغدغه های آنان را می داند. اینها مردم شریف و دوستدار ایران هستند، البته منظور از اصولگرایان در زمینه سیاسی نیست، بلکه او یک شهروند مسئول و معتقد به اصول است بر اصول او به هر نحوی باشد.
چهره هایی که به دنبال نام و نان نیستند و به چیزی جز اصلاح و بهبود وضعیت موجود فکر نمی کنند، اگر به این اصل بسیار ساده و البته مغفول مانده یعنی «اخلاق شرط نخبگان» معتقد باشیم. این افراد که عموماً این کار را نمی کنند، از دایره اخلاق خارج می شوند و مانند برخی از بزرگان منبر، گله و شکایت نمی کنند و به دنبال اثبات خود با حذف و کشتن رقبای خود نیستند که باید مورد احترام، قدردانی و نشستن در اوج باشد.»
بزرگترین مشکل این نخبگان – از دید سیاستمداران و سربازانی که فرهنگ، دانشگاه و اقتصاد را از ناحیه سیاستمداران کنترل می کنند – این است که هرگز خود را با سیاستمداران با موقعیت های ناپایدار وفق نداده اند و صمیمانه رای خود را فریاد زده اند. سخنان و رقت بار آنها را نقد می کرد و گاه از دست سیاستمداران سیری ناپذیر عصبانی می شدند.
آنها از سمت هایی که به آن تعلق داشتند، مانند سمت های تدریس دانشگاهی، طرد شده اند و برخی از این افراد از نظر مالی آزاد نیز در سطحی هستند که به گفته دکتر بیژن عبدالکریمی، حتی یک ملک نیز در این کشور ندارند. این مملکت را ترک نمی کنند و هر روز درد می کشند و فریاد می زنند… بر این کشور فقط امیدوارم مردم هوشیار باشند و وجدان انسانی مدیران و تصمیم گیران بیدار شود و مردم را بسوزاند. رویه های نفرت انگیز
در برنامه مورد بحث، پس از دفاع شهاب اسفندیاری از برکناری محمد فضلی از نزدیکان اردوی یکی از کاندیداها و قانونی دانستن آن، مجددا بخوانید; یک کارشناس فرهنگی در برنامه زنده انتخاباتی با بینندگان در سراسر جهان اخراج یک نخبه دلسوز، معلم بزرگوار و نویسنده کتاب های زیادی مانند محمد فضلی را قانونی دانست و محمد فضلی اجازه صحبت نداشت، میکروفون خود را قطع کرد، چرخید. میکروفون را نیز خاموش کرد و اتاق پخش را ترک کرد.
اگر از منظر احساسات انسانی به موضوع نگاه کنیم، باید بنویسیم که یک فرد عادی و باسواد و بدون سابقه کیفری مانند محمد فضلی باید تحت فشار روانی و آزار روحی زیادی قرار گرفته باشد تا چنین کاری را تحمل نکرده و انجام نداده باشد. که یک ذهن سالم و یک ذهن فهمیده به آن فکر می کرد… چیزی شبیه ارزیابی خودکشی، اما نباید از ریشه داستان و پیشینه ادعایی آن غافل شد و این رفتار نیاز به تحلیل در سطح فرعی دارد.
از دیشب در شبکه های اجتماعی تحلیل های سطحی دیده و می خوانیم و می خوانیم که برخی فضلی را به بداخلاقی، ارتکاب غیر متمدنانه، تخریب اموال عمومی – «میکروفون آلوده» – و … متهم کردند و برخی نیز مانند پدران پاک فضلی را متهم کردند. تقوا و نصایح الهی و انشاءالله دیگر تکرار نخواهد شد، چنانکه برخی از این نمد برای حمله به حکومت مسعود المدیجیان پیشاپیش کلاهی ساختند و نوشتند «اخلاق الناس. ” به حکومت او بستگی دارد.» همین طور به نظر ما، دیدن بخشی از حقیقت و ناپیدا ماندن آن بخشی دیگر از آن است.
حقیقت عمیق این است که حدود دو دهه پیش برخی از سیاستمداران بی ارتباط با نخبگان در هر زمینه و حوزه ای جنگ پنهانی را آغاز کردند و متأسفانه در این امر موفق شدند و اگر امروز در بخش های مختلف قدرت های اصلی را می بینیم، حذف شده اند. و جعلی جایگزین شد و اوضاع به اینجا کشیده شد و این نتیجه این درگیری است.
بی توجهی به استاد محمدرضا شجریان، عکس گرفتن در کنار تتلو، حذف عادل فردوسی پور و جایگزینی او با فردی که به هیچ وجه با عادل قابل مقایسه نیست و بسیاری نمونه های دیگر از عینیت این درگیری پنهان.
این تعارض نوعی ظلم است و در جهان دینی ما سکوت و سکوت در برابر ظلم و پذیرش آن عمل ظالم و امری منفی است.
فعال رسانه ای باید به شیوه خود با آن مقابله کند و نماینده آزاد مجلس یا نماینده محترم دولت باید در مقابل این آداب نفرت انگیز بایستد.
امثال محمد فضلی دقیقاً با توان نخبهای خود با آن مقابله کردند و مخالفان را نابود کردند و گاه جان خود را در این راه از دست دادند، اما از اصول خود عقب نشینی نکردند و امروز در مقابل پخش زنده به زبان کسی. از همین ابزار دعوا با نخبگان می شنوند که برکناری شان قانونی بوده و موجی از خشم در آنها بیدار می شود که گویی به قول مولانا در مثنوی: «سخن می خواهد بدنم را پاره کند تا مبادا». برای شکستن نفرت، گفتار بدنشان را پاره نکند و زبانشان را با ناسزا باز نکند و اگر نکنند، صحنه را ترک کنند، انگار چهارچوب نام گذاری و نان درست کردن را به طالبان سپرده اند. و این نیز نوعی آزادی و رهایی است.
جالب است بدانید که در آیه 148 سوره نساء آمده است: «خداوند سخنان بد را جز از ظالمان نمی پسندد و اگر خدا تندخو باشد، همانا خداست مثل آن.» شنوا و دانا.
اگر نگاه و تفسیر دقیق تری به این آیه داشته باشیم، باید بگوییم که هنگام دشنام دادن و بد گفتن به مظلوم، از فهرست اعمال ناشایست به طریق اول، یعنی رفتار مظلوم، حذف و موقتاً حذف می شود. . یکی مثل محمد فضیلی که شاید بداخلاقی و بی فرهنگ نباشد که از آن مکان فرار کند تا زبان را تحریف نکند.
مهمتر از آن، این کینه پنهان نمادی از خشم پنهان طبقات اجتماعی است که به درستی یا نادرست احساس می کنند نادیده گرفته شده اند، اما هیچ کس، نه دولت، نه مجلس، نه حتی رادیو و تلویزیون ملی. وظیفه سازمانی اوست که به طور خاص به این موضوع رسیدگی کند و مثل اعتراض این روزهای بازنشستگان به آن پاسخی نده که انگار اصلا وجود ندارد.
نکته پایانی این است که تنها سرمایه سوزاندن محمد فضلی و امثال او سرمایه و توانمندی های ارزشمند کشور است و هیچ دولتی، مدیر، مجری و کارشناسی نباید برای سوزاندن آنها اقدام کند.
ettelaat به نقل از بهارین