چرا فکر می‌کنید همه چیز تحت کنترل شماست؟

چرا فکر می‌کنید همه چیز تحت کنترل شماست؟

تبلیغات بنری


سواد رنجی نوشت: تلاش برای کنترل همه چیز، از جمله رویاها و توهمات، زندگی مدرن است، خیالی سرطانی که به تمام افکار و ذهن، هستی و نیستی ما هجوم می آورد!

تاریخ بشر داستان تسخیر تدریجی نیروهای طبیعت است. داستان تسلط ما بر طبیعت؛ ما یک جهش بزرگ به جلو انجام داده ایم، و ما را قادر می سازد تا به تدریج اسرار اطراف خود را کشف کنیم.

ما اکنون در دوران سختی زندگی می کنیم. همه چیز آنقدر سریع اتفاق می افتد که ما نمی توانیم همه چیز را دنبال کنیم. اما ما فکر می کنیم که می توانیم همه چیز را کنترل کنیم.
پشت این تخیل کور میل ما به راه رفتن روی زمین محکم زیر پایمان است که آنقدر آرام می چرخد ​​که متوجه حرکت آن نمی شویم.

ما احساس می کنیم که در بالای همه چیز هستیم. انگار بدون ما و حضورمان هیچ اتفاقی نمی افتد!! یک سری توهمات دروغین

تلاش برای غلبه بر این دوگانگی، رام کردن همه شورشیان و رام کردن آشوبگران، کنترل و تغییر همه جنبه های غیرقابل پیش بینی جهان، در نهایت منجر به نابودی ذات و خودانگیختگی می شود و ناقوس مرگ را به صدا در می آورد

آیا همه چیز تحت کنترل ماست؟

مشکل این است که ما همیشه متوجه نمی شویم که تلاش برای کنترل همه چیز یک هدف غیرممکن است. گویی فراموش می کنیم و وقتی فراموش می کنیم به گونه ای عمل می کنیم که با امواج اضطراب همراه است. نتیجه تلخ بعدی: ما دائماً کنترل خود را از دست می دهیم و احساس ناامیدی و سرخوردگی می کنیم.

همه چیز در حرکت دائمی است و صدها عامل خارج از کنترل ما وجود دارد. آنچه زنده و پویا است مدام در حال تغییر است. امروز یک راه است، فردا راه دیگری. مرگ تنها مورد کاملاً قطعی است. زندگی بین عدم قطعیت ها و جریان های غیرمنتظره اتفاق می افتد!

تخیل را کنترل کنید

شاید زمان آن فرا رسیده باشد که اذعان کنیم که دیگر در عصری نیستیم که بتوانیم به تنهایی در آرامش زندگی کنیم. ما مدام با صدها محرک بمباران می شویم. بیدار می شویم و سرمان بلافاصله پر از افکار و احساسات متضاد می شود. ما احساس می کنیم که کارهای زیادی برای انجام دادن داریم، اما نه زمان کافی برای انجام آن داریم و نه قدرت و توانایی کافی.

ما هر روز احساسات متناقضی را تجربه می کنیم. گاهی اوقات ما باید بدون صرف زمان برای درک کامل آن از کنار آن بگذریم. بدون اینکه به آن فکر کنیم و به عواقب آن فکر کنیم.

چرا فکر می‌کنید همه چیز تحت کنترل شماست؟

ما باید آرام باشیم، کمی تأمل کنیم و برای خودمان حدی قائل شویم. به این ترتیب، اجازه دهید به سرعت از افکار و احساسات ناراحت کننده ای که در مسیر تولید و عمل قرار می گیرند عبور کنیم.

ممکن است بگویید: «نه، من از آن دسته افرادی نیستم که بخواهم همه چیز را تحت کنترل خود درآورم». مرور؛ شاید این کار را بدون فکر کردن انجام دهید. در پس ذهن خود، میل شدیدی به کنترل همه موقعیت ها دارید. به همین دلیل است که وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود یا وقتی با مانعی روبرو می شوید بسیار عصبانی می شوید. این یک نوع عصیان در برابر واقعیت است که با اهداف ما در تضاد است!

فکر می کردید همه چیز را تحت کنترل خود دارید و حالا که مانعی پیدا کرده اید، خیلی ناراحت هستید.

در این مورد، ما معمولاً در نوعی پارادوکس فرو می رویم. چگونه

شما کنترل پول خود را دارید، اما نمی توانید بی خوابی خود را کنترل کنید. شما می توانید بر خستگی خود غلبه کنید و راه حلی برای آن دارید، اما گاهی اوقات رابطه با دیگران سخت می شود، حساب تجاری شما از بین می رود و رابطه خوب پیش نمی رود و به هم می ریزد. هر چقدر هم که تلاش کنیم، نمی توانیم همه چیز را کنترل کنیم.

مشاهده آگاهانه و آگاهی کامل

بر اساس فرهنگ شرق، زندگی مربوط به ذهن نیست، بلکه حواس است. یعنی تجربه زندگی از طریق حواس و نه فقط از طریق ذهن. آگاه باشید که چگونه ذهن گاهی اوقات می تواند تجربیات ما را تحت تعصبات و ترس ها پنهان کند و ما را از درگیر شدن کامل با دنیای اطراف به روشی مستقیم و شهوانی باز دارد.

فکر همیشه وجود دارد و واقعیت را توضیح می دهد. ذهن زندگی ما را بر اساس تعصبات، ترس ها، جاه طلبی ها و بسیاری چیزهای دیگر هدایت می کند. در عین حال، اغلب ما را از تجربه زندگی روزمره عینی و عینی باز می دارد.

این چه ربطی به میل به کنترل همه چیز دارد؟

اتفاقی که می افتد این است که فکر به این صورت عمل می کند: همه چیز را محدود می کند و درک می کند تا آن را تصرف کند و به نوعی هدایت کند. شناخت، احساسات و عواطف متفاوت عمل می کنند. آنها سرکش تر و آنارشیک تر، اما آزادتر و معتبرتر هستند. اینها مناطقی هستند که تلاش ما برای کنترل همه چیز را خراب می کنند تا بتوانیم شادی را در لحظه و در محدوده جایی که هستیم تجربه کنیم.

اگر از ذهن خود آگاه باشیم، می توانیم ذهن خود را کنترل کنیم. ما اغلب با خودمان در حال جنگ هستیم. افکار ما به ما محتوا می دهد و سعی می کنیم از شر آن خلاص شویم. ما در تلاش برای درک آن نیستیم، فقط می خواهیم هر چه زودتر حذف شود. به عنوان مثال، ما در وهله اول احساس اضطراب می کنیم و سپس هر کاری می کنیم تا از شر اضطراب خلاص شویم.

شاید اگر نگرش پذیرش و مشاهده را در پیش بگیریم، بتوانیم متفاوت و با نگاهی متفاوت زندگی کنیم.

چرا فکر می کنید همه چیز تحت کنترل شماست؟

یاد بگیرید که بدون قضاوت کردن خود یا فکر کردن بیش از حد درک کنید. فقط متفکر باشید…سعی نکنید همه چیز را کنترل کنید. در عوض، اجازه دهید همه چیز به داخل و خارج جریان یابد. این روشی است که به شما امکان می دهد زندگی را به شیوه ای معتبرتر و شجاعانه تر تجربه کنید. شکل جدیدی از درک ظاهر می شود که خود را نه به عنوان یک درس فکری بلکه به عنوان یک درس زندگی بیان می کند. این آگاهی بالاتر است که شما را به تعادل می رساند.

تبلیغات بنری

ettelaat به نقل از بهارین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *