چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران تقریبا یک سال زودتر از موعد مقرر برگزار شد و با برنده شدن مسعود مژجیان به پایان رسید. شاید دو ماه پیش هیچ چیز در مورد این انتخابات قابل پیش بینی نبود. نه دوران او و نه دوقطبی که در آن شکل گرفت و نه حتی فرد پیروز، اما به هر حال حوزه سیاسی ایران نیز خالی از چنین شگفتی هایی نیست.
پس از انتخاب مسعود المادیجیان به عنوان رئیس جمهور جدید کشور، بسیاری از تحلیلگران چنین رویدادی را نشانه تمایل جامعه به «تغییر» دانستند و مدعی شدند که جهت گیری سیاست در ایران به طور کلی نسبت به سه دوره گذشته تغییر خواهد کرد. سال ها. سال ها. اینکه در نهایت چه خواهد شد کاملاً مشخص نیست و تنها گذشت زمان میزان خوش بینی را نشان خواهد داد. با این حال دامنه اصلاح طلبان به همه عرصه ها از جمله ورزش کشیده شد. جامعه از انسداد خسته شده و مشتاق گشاده رویی است و اگر بخواهیم بدون ادب و اتلاف وقت به سراغ چند نمونه برویم باید به توانایی های مغفول مانده بزرگانی چون علی دایی و رسول خادم اشاره کنیم. کسانی که با حداکثر مقبولیت اجتماعی، هیچ نقشی در معادلات رسمی ورزش ایران نداشتند، کاملاً رها شدند. آیا این حق آنهاست؟
چندی پیش مصاحبه ای از محمد ملیکخان منتشر شد که در آن سرمربی سابق تیم ملی ایران می گوید در دولت اول محمود احمدی نژاد ریاست سازمان تربیت بدنی به او پیشنهاد شده بود اما او نپذیرفت و توصیه کرد. استفاده از پیام رسان خدمتکار برای دولتمردان. البته خود حاج ملی از کلمه آکروبات، رسول، خادم استفاده می کند و این اصلاً اشتباه نیست. همچنین در سالهای اخیر بخش بزرگی از مردم ایران مسئولیت پذیری آقا رسول و مردم بی غل و غش را که در محروم ترین مناطق ایران گرفتار شده اند دیده و تمجید کرده اند. سوال اینجاست؛ او که این همه امتیاز دارد، محبوب و مقبول است، تحصیل کرده است، قهرمان جهان بوده و اولین مدال طلای المپیک را برای ایران پس از انقلاب کسب کرده است، چرا جایگاهی در اداره ورزش کشور ندارد؟ چه کسی شایسته تر از اوست؟ متأسفانه افرادی مانند پهلوان خادم نه تنها رها شدند بلکه مورد ظلم و ستم فراوان قرار گرفتند. چندی پیش خبر ممانعت از ورود آقا رسول به زندان نارضایتی مردم را برانگیخت و البته بارها شاهد حمله صدا و سیما یا برخی مدیران به ایشان بودیم. ارزششو داره؟
او در مورد سیاست، اقتصاد و هنر خانواده اش صحبت می کند. در ورزش، اگر تغییر مسیر رخ دهد، یکی از نشانه های آن استفاده از این توانایی ها به عنوان شرط لازم (اما نه کافی) است. تا امثال علی دایی، رسول خادم، مهدی مهدوی کیا و کریم باقری حضور داشته باشند و کار خود را انجام دهند. اکثر آنها به دلیل سلیقه های متفاوت مدیران رها شدند و این در واقع اتلاف فرصت و توهین به مقدسات است. بازگشت پول به تئاتر و جلوگیری از برخوردهای خشونت آمیز با ستارگان ورزش و سقوط ورزش به دلیل اختلاف نظر. ایران متعلق به همه ایرانیان است و برای صلح و هماهنگی به همه نیروها در میدان نیاز دارد.
ettelaat به نقل از بهارین